2 تا قرار وبلاگی + جشن اشکال هندسی و.........
یه روز عالی با حورا جووون و دخمل نازش نیلوفر .تو خانه بازی هیاهوی رشت
حورا جون دوست وبلاگی عزیزم که تو گروه دوستان همشهری با هم اشنا شدیم .خیییلی خونگرم و دوست داشتنی
جای بقیه دوستان گروه خالی بود
اینم نیلوفر نازم
در حال ابمیوه خوردن و تاب بازی
بعد از 2 ساعت بازی همچنان با انرژی در حال رفتن
بعد از اینکه از خانه بازی امدیم بیرون دوباره من و بابایی با هم رفتیم کودک نابغه برات گل بازی وذهن برتر خریدم .شما و نیلوفر جووون تو ماشین با هم کارتون باب نگاه میکردین تا یه جایی با هم رفتیم و بعد حورا جون از ما جدا شد و رفت ما هم برگشتیم به سمت لاهیجان شما تو ماشین خوابت برد
رفتیم رستوران که شام بخوریم اینم اقا ایلیای من که تازه چشاش وا شده
کباب ترش محلی در کنار کال کباب و ماست و برانی و برنج
بعد از شام امدیم بیرون جلوی در اتیش روشن بود .که زیرش اسفند بود بهم گفتی این چیه .گفتم اون اقا هر وقت خواست این اسفند ها رو میریزه تو اتیش تا دود کنه .رفتی بهش داری میگی بیا اسفند دود کن برام
بنده خدا هم برات دود کرد
قربونت شم الهی .
بازی با ارد یکی از بازی های مورد علاقه ات
اینجا میگی داره برف میاد میریزه رو سر اینها
قلاب ماهی گیری . و گرفتن ماهی از تو ارد
الک کردن ارد .بینهایت خوشت میاد از این کار .
فوت کردن ارد . اموزش اجسام سبک
بهت میگم ارد سفته یا نرمه .میگی نرمه .ازت پرسیدم نرمه مث چی یه چند تایی مثال زدی مثل برف و...بعد بهت گفتم دیگه چی ؟یکم فکر کردی بعد گفتی مثل لــــپــای مامان .کلی خندیدم و قربونت رفتم برای بابا تعریف کردم بابا هم خیییلی خندید
شیطونک در حال رنگ کردن ارد
اینم نقاشی با ارد .کار مامانی
یه روز تصمیم گرفتم سیر ها رو که دیگه جونه زده بود رو بکارم
تا از برگ سیرش تو غذاهام استفاده کنم .کلی کمک کردی
رفتیم تو حیاط یکم باغچه رو شخم زدیم
تو باغچه یه انار کوچولو پیدا کردی که از درخت انارمون افتاده بود پایین
کلی کمکم کردی و گلدون ها رو با اون بیلچه کوچیکت پر کردی
از تو باغچه یه عالمه سنگ پیدا کردی که رنگش کنی
داری میشماری تا 14 بلدی
فرو کردن سیر تو گل گلدون
رنگ کردن سنگ ها پس از اینکه مامان اونها رو شست
فدات شم که مثل خودم عاشق لوازم تحریری و چپ دستی
اینم برگ سیر خوشمزه و خووووش عطر
و سنگهای رنگ شده
پسر ناز که با دیدن پازل حروف انگلیسی
خوشحاله و به مامانش میگه ازم عکس بنداز و اینطوری ژست میگیره
فدات شم الهی
اینم حروف انگلیسی موزیکال که اخرشم خراب شد
تفاوت برگها و شناخت اونهاااا
خواستم یاد بگیری که برگ درخت ها و گلها و سبزی ها با هم فرق داره
بعضی ها بزرگتر بعضی کوچیک بعضی ها خوردنی و بعضی ها نه
شناخت ریشه
با چه دقتی نگاه میکنی
کار دستی با برگها
اینم از دوتا درخت خوشگل
اینم گل بازی
قربون اون زبونت که بیشتر وقتها برای دقت بیشتر زبونت و میاری بیرون
به کمک مامانی
خبرررررررر خبرررررر اقا ایلیا اشکال هندسی رو یاد گرفته .
مامانی برای اینکه پسری تشویق بشه براش یه جشن کوچیک گرفتم
یه کیک ژله ای درست کردم . تا با فوت کردن شمعهای انرژی بخش تشویق بشی قند عسلم
اینم قند عسل مامان در کنار میزی که با اشکال هندسی تزیین شده
البته بابایی انقدر دلش کیک میخواست و منتظر بود که نشد با دقت تزیین کنم
ایشالا کیک فارغ التحصیلی پسرم
اینم هدیه پسر نازم که
ذهن برتر .30 تا فلش کارت داره که باید با اشکال هندسی اونها رو کامل کنی
خدا رو شکر انقدر باهوش و با ذکاوت هستی که از پس اینم برامدی .بهت افتخار میکنم شیطونک من
بگم از روزگار خودم که اگه وقت نشد بریم بیرون حداقل خوبی شمال اینه که میتونی بیای تو حیاط تو هوای ازاد تو حیاط پیاده روی کنم و حلقه بزنم
اخه این چند وقته سعی کردم از هوای پاک استفاده کنم . حتی شده تو خیاط یکم پیاده روی و نرمش داشته باشم
شمــــــــــا هم با من نرمش میکردی قربونت شم
گاهی هم حوصله ات از پیاده روی من سر میرفت و خودت و با یه چیزی سرگرم میکردی
مثل این ریختن اب .......
بازم هیاهوووووووووووووو
همین یه عکس و میزارم چووون خیییلی پستت طولانی شد
بازم قرار وبلاگی این بار تو خانه بازی ماهک رشت .
که متاسفانه خیییییلی سخت پیداش کردیم و دیر رسیدم به قرار
سارا مامی هومان و هرمزد .ریحانه مامی روژینا .زهرا مامی پاسا دوستهایی بودن که امده بودن
عاشقتونم دوستای گلم
روژینای ماهم
متاسفانه عکس دیگه ای ندارم تونستم بعدا میزارم
پسر ِخوبم ؛
میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی...
میای وایمیستی جلوی من و پــــدرت و از دخترکی میگی که
دوسش داری ....
این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق ,
که تو حاصلِ عشقی ...
29* بهمن روز عشق ایرانی مبارک بااااااااااااد *
برای این روز قشنگ از قبل تدارک دیده بودم و این میز و چیده بودم
گلهای داخل تنگ و با پوست پرتقال درست کردم .یه کیک کوچیک و یه ژله خوشمزه درست کردم .که متاسفانه عکسش خیییلی اتفاقی پاک شد .مهم خاطره زیبای اون روزه و اینم میز خوشگل که عکسش و دارم
برای همسر مهربونم
هیچگاه
تو را...
آنگونه دوست نخواهم داشت...
که زندانیم باشی...!
زندانبانی...
شغل مورد علاقه ام نیست...!
و از دید من...
زندان...
منفورترین مکان دنیاست...!
من...
تارهای افکار خویش نیز...
گسسته ام...!
چه برسد...
به تو...!!!
تو میتوانی پرنده باشی...
اما...
اینکه بخواهی تا چه حد...
در آسمان من...
اوج بگیری...
در خود توست...
میزان اوج گرفتن و پروازت...
بستگی دارد به...
"آرزویت""باورت""خواستنت""صداقتت"
و...
"عشقت"
هر میزان که...
از چشمه عشق...
سیرابتر بنوشی...
بیشتر اوج خواهی گرفت...!
من...
تو را...
آرزو نخواهم کرد...!
آنکه با دل می آید...
با دل میماند...
و این...
می ارزد به تمام زندگی...!!!
ممنونم که با دل امدی و با دل موندی
اینم از بقیه چیزهایی که تو این ماه برات خریدم
از وقتی که رفته بودیم بانه و تفنگت اونجا گم شد .همش دوست داشتی برات تفنگ بخرم و من نمیخریدم (البته چند تا تفنگ داری ها اما )) و هی میگفتم باید مواظب میشدی که گم نشه .رفته بودیم اسباب بازی فروشی و طبق معمول این چند وقته شروع کردی به خواهش کردن هی گفتی مامان خواهشن بخر دیگه قول میدم گمش نکنم
اخرش دلم نیومد نخرم یه همچین مادر نمونه ایم من
اینم دوتا سی دی یکیش اموزش زبان و اون یکی ترانه های شاد
و چسبونک .اخ یادش بخیر ما هم وقتی کوچیک بودیم از اینها داشتیم
این عروسکم برای پایان سفر طولانی ما به گیلان .
همین که سوار ماشین شدیم به بابا گفتی بابا اسمش پیتیه !!! بابا گفت حالا چرا پیتی ؟!!
گفتی اون پیشیه تو سی دی کیتی اینم پیتی
الهی فدات که اسم به این قشنگی انتخاب کردی و از الان ایم نوهامون و ست میکنی
ما برگشتیم تهران و مشغول جا به جایی هستیم
التماس دعااااااااااااااااا
این پست در
تاریخ 4 /12 /93
ساعت 5:45 صبح
بروز شد
عززززیز دل مامانی قربونت بشم الهی 42 ماهگیت مبارک
پسرک 3 ساله و 6 ماهه من دیونه بار دوست دارم هر چند که خییییلی شیطونی