سال تحویل .سفر به جنوب و بعد شمال و قرار وبلاگی
سلام عشق نازم بلاخره سال 95 هم از راه رسید
اول برات عکس های لحظه سال تحویل و میزارم که سر حال و قبراق بیدار بودی دوش گرفته بودی و خوش تیپ کرده بودی تا در کنار هم لحظه سال نو رو جشن بگیریم
الهی قربون قد و بالات .چشم بد ازت دور باشه عشقم
داری عیدی هاتو میشماری
تزیینات سفره کار خودمه که با گل کریستالی درست شده
روی جام ها گلهای کریستالی درستیدم و زدم و همین طور روی تنگ و ....
سال میمون
پدر جون دایی جون طاها و شما روز اول عید خونمون مهمون بودن
عمو سعید هم همین طور
ایشالا سالی پر از خوشی باشه برای همه و برای ما
برای تعطیلات عید تصمیم گرفتیم شهر به شهر بریم سمت جنوب
قم کاشان .اردکان و یزد . کرمان .بندر عباس و در اخر قشم
یه سفر عالی و بینظیر که البته یه ضد حال به همراه داشت اونم دزدین موبایل من که همه عکسهامون تو همون گوشی بود
الان عکس زیادی ندارم جز چندتایی که با دروبین انداخته بودم
و یه سری عکس هم که تو صفحه انیستام گذاشته بودم (چون دوربین موبالیم عالی بود همه عکسها با اون بود به جز چندتایی که با دوربین انداختم اونم چون موبایلم خاموش شده بود )
مهم سلامتی پسر خوشگلمه فدای سرت صدقه سرت عزیزم مهم خاطرات سفر بود که همیشه به یادمونه
اردکان با اون حلوا شکری و حلوا ارده های عالی و بینظیرش
اولین تجربه شتر سواری
پیر سبز چک چک (اتشکده )
نان محلی و چای سبز و سوغات اردکان
یزد
بلند ترین بادگیر
امیر چخماخ
زندان اسکندر
صنایع نساجی یزد
موزه مردم شناسی یزد
اتشکده زیبا و بینظیر یزد
تنها کاروانسرای دایره شکل
کرمان
باغ شاهزاده ماهان کرمان
یه باغ فوق العاده زیبا
ناهار و تو باغ خوردیم که خیییلی جای باصفا و زیبایی بود
نمایی از باغ که متاسفانه فقط همین ها رو دارم
سوغات کرمان
بندر عباس
وقتی رسیدیم بندر عباس یه خونه اجاره کردیم
رفتیم بیرون شام خوردیم برگشتیم استراحت کردیم
فردا صبحش لباس های شستنی رو شستم و بعد حرکت کردیم به سمت ساحل
برعکس تهران که خبر داشتم هوا خیییلی سرده بندر حسابی گرم بود سر ظهر ها باید کولر ماشین روشن میشد
انقدر هوا خوب بود که تونستی مثل بقیه بری تو دریا بازی کنی
یه بادبادک از یزد برات خریده بودم که اونجا باهاش بازی کردی
من برای خودم یه شلوار و چادر بندری خریدم و باهاش عکس اندختم
معبد هندوها
امدیم خونه استراحت کردین ناهار خوردیم رفتیم معبد هندوها
قشم
سفرمون به قشم از طریق دریا بود با ماشین خودمون رفتیم تو کشتی
وقتی رسیدیم رفتیم هتل ارسلان
برای شام امدیم بیرون از هتل و بعد یکم پاساژ گردی کردیم برای شما یه اژدها یه البوم و... یه سری لوازم برای خودم خریدم .
همه جاهای دیدنی قشم و رفتیم دیدیم
جزیره هنگام . دره ستاره ها . اسکله کندالو .جنگلهای حرا و پاساژ ها
اما متاسفانه فرصت نکردم عکس ها رو تو انیستا بزارم اونهایی که تو لاین گذاشته بودم هم پرید
خلاصه برای همین از قشم عکس ندارم
قلعه پرتقالی ها
اسکله کندالو
ازش عکسی ندارم برای یادگاری بلیتش و میزارم
اینم بلیت دره ستاره ها
این ادویه رو از جزیره هنگام خریدم
از جزیره زیای هنگام هیچ عکسی ندارم
ابنها رو هم از دکه ها و فروشنده های که تو ساحل جنگلهای حرا بودن خریدم
جنگاهای حرا خیییلی عالی بود
قایق سواری عالی داشتیم کلی فیلم گرفتم اما همش رفت
ملوانمون عالی بود باعث شد بهمون حسابی خوش بگذره
برای خرید رفتیم پاساژها رو بگردیم کاش نمیرفتیم اخه چیز خاصی هم لازم نداشتیم چون قبل از عید کلی خرید کرده بودم
اما برای کنجکاوی رفتیم و همون جا موبالیم دزده شد
همون شب برگشتیم به سمت تهران
این گلهای خوشگل و تو مسیر برگشت تو راه که ایستاده بودیم برام چیدی
11 فرودین تهران بودیم
فرداش 12 فروردین حرکت کردیم به سمت شمال
13 بدر همراه خانواده همسری بودیم
چون برعکس جنوب شمال حسابی بارونی و سرد بود همگی تو باشگاه عمه جمع شدیم ناهار اونجا بودیم طبق معمول کباب درست کردن اقایون ساعت 4 که بارون بند امد رفتین دریای چمخاله که خیلی سرد بود
وقتی رسیدیم شمال رفتیم دور استخر نون و نمک و این غذاهای خشمزه رو سفارش دادیم عالی بود
بعد از خوردن شام رفتیم خونه بابابزرگ همسری یکم اونجا موندیم عید دیدنی کردیم و برگشتیم خونه استراحت کردیم تا برای فردا که 13 بدر بود اماده شیم
اینم از سیزده بدر ما
16 فرودین هم رفتیم خونه عمع صغی شما و رایان جونی با هم بودین اونجا
17 فرودین رفتیم یه سر خونه عمع زینت بعد خونه دختر دایی و بعد یه سر پیش پدر جون
و بعد برگشتیم تهران
20 فرودین یه قرار با دوستهای وبلگی داشتیم که عالی بود عااااااااااااااااااااااالی
از سمت چپ دوقلوهای نازنین الهام جون (کیانا و کیارش )
عشق من ایلیا
پسر خوشگل شیما جون اقا شاهین
3 قلوهای سولماز جون هانا جون ارشا جون و کوشا جون
و دوقلوهای اعظم جون امیر عباس خوشگل و ارغوان ناز
عکس دسته جمعی
بچه ها در کنار باباهاشون
سفره ناهارمون
روز خییییلی خوبی بود درکنار دوستهای مهربونم جای اونهایی که نبودن خالی بود
22 فرودین من و شما بعد کلاس رفتیم پارک لاله
30 فروردین خاله لیلا و امیر حسین امدن خونمون .
بعد از اینکه رفتن ما هم حاضر شدیم بریم کلاس موسیقی .چون زود رسیدیم قبلش رفتیم پارک